وای از آن روزی که ما،
"دل"رابه "دنیا"باختیم
خانه مان را روی "تارعنکبوتی"ساختیم
یادمان رفت آن زمانی را که "آدم"بوده ایم چهره خودرا درون آیینه نشناختیم
وای از آن روزی که "خودخواهی" گریبانگیر شد
بی محابا ،سوی تخریب "شرافت"تاختیم
حرمت"انسان" شکستیم و بدون دلهره
پیکر بی جان اورا ،زیر پاانداختیم گور خود را با دو دست خویش،کندیم و بر آن نوحه خواندیم و به ترحیم و عزا پرداختیم
دیر فهمیدیم با "خود "ماچه کردیم و چه شد
ما"شرافت""آدمیت" ما "خدا"را باختیم
تاریخ : شنبه 98/6/30 | 7:50 صبح | نویسنده : دخت چاهو | نظرات ()